رها باید شد بگریز از نوسان... بایست از دوران .. بازگرد به نقطه بازگشت.
|
تو را شکر که شربت شهادت این یگانه راه رسیدن به خودت را به من فقیرو حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی ؛ تو را شکر که این تنها نعمت خداپسند خودت را بر این انسان ذلیل عطا فرمودی و من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با همان کوچکترین وسیله خود اعلاترین و ارزشمندترین ارزشها را گرفتم ، و این نیست مگر لطف و عنایت پروردگار نسبت به بنده اش . خداوندا مرا از این لطف و عنایت دور مگردان و شهادت را نصیبم کن . من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه می خواهم همچون تیغی و یا تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا،ملتی را ،امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند ، فرود آورم . خداوندا تو خود شاهد بودی که من تعهد این آزادی را با گذران تمام وقت هستی خویش ارج نهادم و با تمام دردها و رنجهائی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبائی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده نعمت آزادی را درک نکرده اند چون در بند نبوده اند ، یا در گوشه های تریاهای پاریس و لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ... و تو ای امامم ، ای که به اندازه تمامی قرنها سختی و رنج کشیدی از دست این نابخردان خردهم هیچ مدان ! لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح ،موسی و عیسی و محمد(ص) گذشت ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلامی را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی . ولی ای امام کیست که دریابد که لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهای حاضر و آینده ی تاریخ می باشد . [ دوشنبه 91/5/23 ] [ 12:44 عصر ] [ ذره ای از وجود ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |