سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رها باید شد
بگریز از نوسان... بایست از دوران .. بازگرد به نقطه بازگشت.
قالب وبلاگ

اینجا حرم راز است و پاسداران حریم آن ، شهدایند ؛ شهدایی که در آن نماز شب اقامه کرده اند و با خدا راز گفته اند ؛ شهدایی که در حسینیه ، چشمِ مکاشفه بر جهان غیب گشوده اند ؛ شهدایی که همسفرانِ عرشیِ امام بوده اند و اکنون میزبان او هستند .......

حسینیه ی حاج همت قلب دوکوهه بوده است . حیات دوکوهه از اینجا آغاز می شد و به همین جا باز می گشت .وقتی انسان عزادار است ،قلب بیش از همه در رنج است و اصلاً رنج بردن را همه ی وجود از قلب می آموزند .

 دوکوهه قطعه ای از کربلا ست،اما در این میان ، حسینیه را قدری دیگر است .کسی می گفت: کاش حسینیه را زبانی بود تا با ما سخن بگوید از آن سرّی که میان او و کربلاست .گفتم حسینیه را زبان هست، کو محرم اسرار؟

هرکه می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند ، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد . چه بگویم در جواب اینکه حسین کیست و کربلا کدام است؟چه بگویم در جواب اینکه چرا داستان کربلا کهنه نمی شود ؟از باب استعاره نیست اگر عاشورا را قلب تاریخ گفته اند . زمان هر سال در محرم تجدید می شود و حیات انسان هر بار در سیدالشهدا .نه این حیات دنیایی که جانوران نیز از آن برخوردارند؛حیاتی که در خور انسان است، حیات طیبه ، حیاتی آن سان که امام داشت ،زیستی آن سان که امام زیست .

حسینیه ی شهدا نیز اکنون در جست و جوی گم کرده ی خویش است . او امام را ندید ، اما یاران امام را دید و از آنان بوی خمینی را شنید ، از آنان که در حقیقتِ خمینی فانی شدند و از این طریق، بقایشان نیز به بقای او پیوند خورد.

دوکوهه ،خاک و آب و درودیوارهایش، همه ی وجودش با یان حضور آن همه اُنس داشته است که اکنون ، در این روزهای تنهایی ، جایی مغموم تر از آن نمی یابی . دو کوهه مغموم است و در انتظار قیامت . دلش برای شهدا تنگ شده است ، برای بسیجی ها .از همین جا بود که خون حیات یک بار دیگر در رگ های زمین و زمان می دوید ، همین جا بود که عاشورا تکرار می شد . اما این بار امام حسین غریب و تنها نبود؛خمینی بود ، یاران خمینی هم بودند . همین جا بود که عاشورا تکرار می شد . اما این بار دیگر امام حسین به شهادت نمی رسید؛بسیجی ها بودند ، فداییان امام ، گُردان گُردان ، لشکر لشکر . جواد صراف و اسماعیل زاده هم بودند . باقی شهدا را من نمی شناسم ، تو بگو . هرجا هستی ، هر شهیدی که می بینی نام ببر و به فرزندانت بگو که چهره ی او را به خاطر بسپارند تا عَلَم خمینی بر زمین نماند .

علم خمینی بر زمین نمی مانَد ؛ مگر ما مرده ایم ؟.....

عالم محضر شهداست ، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلأ ظاهری خود را نبازد؟زمان می گذرد و مکان ها فرومی شکنند ، اما حقایق باقی هستند.شهید حاجی پور زنده است ، من و تو مرده ایم .....

آری ، ما ازاین موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم .ما یافتیم آنچه راکه دیگران نیافتند . ما همه ی افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم . ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثّل می یابد ؛ عشق را هم ،امید را هم ،زهد را هم ،شجاعت را هم ،کرامت را هم ،عزت را هم ،شوق را هم ،وهمه ی آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند ، ما به چشم دیدیم . ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه ی مبارزه به فعلیت می رسند .ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم .آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند ، ما در شبهای عملیات آزمودیم . ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند . ما عرش را دیدیم . ما زمزمه ی جویبارهای بهشت را شنیدیم.از مائده هایبهشتی تناول کردیم و بر سر سفره ی حضرت ابراهیم نشستیم . ما در رکاب امام حسین جنگیدیم . ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم...... و پادگان دوکوهه بر این همه شهادت خواهد داد .

این همه مغموم نباش دوکوهه . امام رفت ، اما راه او باقی است . دیر نیست آن روز که روح تو عالم را تسخیر کند و نام تو و خاک تو و پرچم هایت مظهر عدالت خواهی شوند . دوکوهه ، آیا دوست داری پادگان یاران امام مهدی نیز باشی ؟ پس منتظر باش !

سید شهیدان اهل قلم

شهید سید مرتضی آوینی


[ چهارشنبه 91/4/21 ] [ 11:5 عصر ] [ ذره ‏ای از وجود ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 82230