رها باید شد بگریز از نوسان... بایست از دوران .. بازگرد به نقطه بازگشت.
|
دیگه داشتم از مرز جنون عبور می کردم ؛ هر کاری می کردم نتیجه عکس می گرفتم ، تیرهام همه به سنگ می خوردند ... مستأصل شدم نمیدونستم باید چیکار کنم ... گفتم :«خدایا خودت یه راهی پیش پام بگذار!» با پسرم رفته بودیم کلاس قرآن ، خانم مربی آیه ی جدید را یاد داد "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها" سوره انعام آیه 160 ... برگشتیم خانه و من همچنان با خودم درگیر بودم ، همینطور که با پسرم آیه را تمرین می کردم به ذهنم رسید بروم و بقیه آیه را بخوانم "... و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون" بارقه ی امیدی در ذهنم بوجود آمد ... راه را پیدا کردم ، فهمیدم مشکل کجا بود ، دانستم گره ای که در آن دست و پا می زدم چی بود !!! آره همه اش با خودم کلنجار می رفتم که آخه چرا ؟چرا هرچی به این بچه ها می خواهم کارهای خوب را یاد بدهم وآنها را از انجام کارهای اشتباه بازدارم ناتوانم...وقتی این آیه رو خواندم متوجه شدم اووووه من کجای کارم!! خدا با همه ی بزرگیش وقتی می فرماید:« با انجام هر کار خوبی ده برابر پاداش می گیرید اما برای انجام کار بد فقط به همان اندازه تنبیه می شوید» فهمیدم که شیوه ی تربیتی ام اشتباه است من هیچ وقت این شیوه را امتحان نکرده بودم !! حتم دارم اگر وقتی فرزندم کار خوبی انجام میده ده بار به خاطر یه کار خوب تشویقش کنم ولی برای کار اشتباهی که انجام میده همان اندازه تنبیه اش کنم جواب میده ... حتم دارم چون خدای بزرگ و مهربون هم با همین شیوه انسانها را به سمت خودش دعوت می کند... خدایا کمکم کن ... [ سه شنبه 92/4/18 ] [ 10:33 صبح ] [ ذره ای از وجود ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |