رها باید شد بگریز از نوسان... بایست از دوران .. بازگرد به نقطه بازگشت.
|
بهار در راه است و من تو را چشم به راهم ، گل بهاری ام !
گاهی به خاطر سختی ها و مرارتهای زندگی از زن بودنم متنفر می شوم اما وقتی وجودت را در وجودم حس می کنم ! وقتی با دست و پاهای نحیفت مشت و لگد نثارم می کنی ! آنچنان شعفی به من دست می دهد که با هیچ بیانی نمی توانم آن را بنگارم ، لذتی که هر لحظه به یاد می آورمش تمام وجودم را نور باران می کند...
بارالها ! ممنونم که مرا زن آفریدی...سپاس به توان ابدیت !! [ پنج شنبه 92/11/3 ] [ 1:10 صبح ] [ ذره ای از وجود ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |